چاخان ۲

خوشامدگو زبان آور خالی بند

چاخان ۲

خوشامدگو زبان آور خالی بند

خاطره بهاری

دو سال پیش بود . . . یادته؟ بعد از ماهها دوری و قهر و جدایی و پشت سر گذاشتن

ماهها سردی ، با دمیدن بهار و رسیدن شکوفه ها اومدم تا عید رو بهونه کنم و

باز به وصل تو برسم !!   روی بسته ای که توش یه هدیه بود  بیتی از سعدی

نوشتم و همه ی امیدم به این بود که همون یه بیت ، کار صد تا هدیه رو بکنه!!

دو دوست قدر شناسند عهد صحبت را             که مدتی ببریدند و باز پیوستند

. . . اما تو مصنوعی بودی !  لبخندهات مصنوعی بود و دستهات که هنوز سوز

زمستون رو داشت !!  نشستم و بهت نگاه کردم ... به این امید که گرمی نگاهم

تو رو به وجد بیاره و سرمای بین ما از بین بره!!

ولی نگاهت مثل لبخندت تصنعی بود ... میدونستم که نمیخوای منو برنجونی!

میدونستم هنوز توی دلت یه جای کوچیک دارم ... میدونستم کسی جای منو

نگرفته !!  اما تو دیگه اون کسی نبودی که می شناختم !!

تبریک عید و شادباش نوروزی و سفره هفت سینی که در کنارمون بود تاثیری نبخشید

و من فهمیدم که دیگه فرصت زیادی ندارم و باید زحمت رو کم کنم !!

وقتی زنگ زدی آژانس بیاد و آهنگ رفتن کردم ، از بهار متنفر بودم! کاش توی همون

زمستان جدایی مون میموندم و دوباره نمیدیدمت!

بعد از یه خداحافظی سرد و یخ ، در حالیکه دلم میخواست یه بار دیگه دستت رو

بفشارم منصرف شدم و نشستم توی ماشین و بدون اینکه برای آخرین بار نگاهت

کنم ، دور شدم و رفتم .   راننده یه نوار کوچه بازاری گذاشته بود :

اومدی اما دیدم دست تو سرده               گفتی اون روزها دیگه برنمیگرده

نمیدونم جواد یساری بود یا عباس قادری ؟  من که هیچ وقت حوصله نوارهای

کوچه بازاری رو نداشتم ، اون موقع و توی ماشین برای اولین بار حس کردم که

چقدر با حالم تناسب داره .... راننده وقتی منو رسوند ، بهش گفتم با همین نوار

دوباره منو توی خیابونها بچرخون ... کمی تعجب کرد و بعد راه افتاد .

آدم خوبی بود حداقل منو چهار ساعت توی خیابونها بالا پایین برد و یه بار هم بنزین

زد . از اون روز به بعد دیگه سمفونی بتهوون گوش نمیکنم !  دیگه حوصله ی بنان

و شجریان رو ندارم ... شاید به خاطر تو که خوشت میومد به اونها گوش میدادم!

الان دیگه تو خط کوچه بازاری ام.  وصف حال من همون ترانه هاییه که تو بهشون

میگفتی درپیت!!   نمیدونم شاید من توی سایز تو نبودم !؟ ولی اینو میدونم که

من همیشه با مردم کوچه و بازار بیشتر خوش بودم و توی قهوه خونه های قدیمی

و در لابلای دود سیگار و قلیان بیشتر لذت می بردم !

فکر کنم معشوقی که بخواد عاشق رو به سلیقه خودش رنگ کنه ، آخرش همین

میشه دیگه !!        روزگارت خوش نازنین

نظرات 23 + ارسال نظر
absolution جمعه 5 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 04:48 ب.ظ http://www.absolution.blogsky.com

از عشق که بگذرد دیگر یساری با بتهوون چه فرقی دارد؟!
سنگین تر از ذهن الکنم بود...
عالی ست فرخ عزیزم!!

شرمنده میفرمایید نظر لطف شماست برادرم

سال نو مبارک جمعه 5 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 07:06 ب.ظ http://www.taskhir.com

سلام مطلب خاطره بهاری
جالب بود اگه میخوای وبلاگت جذابتر بشه بهت توصیه میکنم بنر برگزیده نوروز رو تو وبلاگت بزاری حالا ببین چی میشه . واسه دیدن و گرفتن کد به آدرس taskhir.com برو

سلام ... سال نو مبارک
ممنون که تشریف آوردید

یک زن جمعه 5 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 07:37 ب.ظ

فرخ عزیز سلام
سال نو مبارک. این پستهای عاشقانه اتون بدجوری به دل من میشینه.

سلام سال نو مبارک
مشتاق دیدار

حریر جمعه 5 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:42 ب.ظ http://harirestan.blogfa.com/

سلام...
چقدر رک و صریح نوشتی
انگار حرف از یه عشق قدیمیه
عشقی که مثل هزاران داستان عشقی حرف جدایی و حسرت توش موج می زد
اشکالی نداره فکر کنم هر آدمی تو زندگیش حداقل یکبار این حس تورو تجربه کرده
خدا رو شکر کن که با نامردی و دروغ و فریب تموم نشده
نمی دونم شاید این نامردیها تو زنها کمتر پیدا بشه و شایدم با دلشون یا رابطه رو شروع می کنند

من اعتقادم اینه هر کی یه رابطه احساسی عمیق رو تو زندگیش تجربه نکنه و سرد و گرمش رو نچشیده باشه ساخته و پخته نمیشه

امیدوارم آخرش پشیمونی نباشه و حداقل اگر یه روزی یه رابطه تموم میشه با شکستن و سوزوندن و از بین بردن احساس طرف مقابل نباشه
پاینده باشی دوست من

سلام ممنون حریر عزیز
همیشه به نوعی تحت تاثیر کامنتهای شما قرار میگیرم .
شما هم پاینده باشید

میترا جمعه 5 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:42 ب.ظ http://pouyacarpet.mihanblog.com/

6.666666611939995.53241351934سلام
جالب بود
پیش منم بیا
بلاگ من در مورد
کار در منزل برای خانمای باذوقه
اگه خواستی منو با همین عنوان لینک کن و بگو به چه اسمی لینکت کنم
و یه چیز دیگه وبلاگ منو با اینترنت اکسپلورر باز کن که خوشگلتره
منتظرتم مرسی

سلام میترای عزیز ! خدمتتون میرسم

ویس شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:09 ق.ظ http://lahzehayenab.blogsky.com

یک ارتباط عاشقانه،لزوما یکجور شدن عاشق و معشوق نیست.آب خوردن در دو لیوان مستقل است.هر کسی عاشق کسی می شود که اتفاقا مثل خودس نباشد.یک آدم کاملا مطیع وگوش به فرمان جذاب نیست.البته نظر من هست.

شما درست میگی الان جوونها معمولا دلشون میخواد تا معشوق رو به تناسب ذوق و خواسته های خودشون دربیارن ... این کار طلاق و هزار تا گرفتاری دیگه به وجود میاره ... شما همیشه درست میفهمی ویس عزیز

فریناز شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:46 ق.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

سلام
گیج شدم.یه دوست بوده یا...

کنجکاویه ذهن شیطونمو ببخشید فرخ عزیز


امیدوارم خاطره تون به خوبیو خوشی تموم بشه...شاید یکی از همین روزها این اتفاق خوب بیوفته....

سلام فقط یه قصه بود عزیزم
لزوما قهرمان قصه نباید نویسنده اش باشه ..
ولی ممنون که دلت برام میسوزه و نگرانم میشی

آرمان. شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 07:57 ق.ظ http://abdozdak.blogsky.com/

دلم گرفت
یاد اون لحظات تلخی افتادم که عشق را با همه علاقه ای که بهش داشتم پس میزدم
برات لحظه های وصال را با شیرینی عید ارزو دارم استاد!

این حس نوستالوژیک و عاشقانه ات منو کشته
آرمان عزیز هر جا هستی خوش و خرم باشی و شاد

پرنیان شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:07 ق.ظ

بیشتر وقتها قشنگی یه رابطه به خاطر تفاوت سلیقه هاست. کشف زیبائی های جدید. چیزهائی که شاید حتی یک لحظه هم به آن فکر نکرده بودیم. در یک رابطه ی عاطفی هر اختلاف سلیقه ای هم می تونه قشنگ باشه. فقط باید رابطه درست باشه و احساس عمیق باشه .
اما در عین حال وقتی عاشق می بینه که معشوقش با یک دنیا تجربه های خودش، باز هم علاقه مند می شه نگاهش رو مثل نگاه عاشق کنه ، این هم یک دنیا قشنگی داره.
مهم اون رابطه ست.

بله . . . حق با شماست ! ولی وقتی در رابطه ای دو نفر دیگه برای هم جذابیتی ندارند نظیر چنین اتفاقاتی می افته .
آدمها از هم خسته میشن در این روزها ... درست مثل استادی که میاد توی کلاس و خیلی اطلاعات داره و بعد از مدتی دانشجویان حس میکنند که اطلاعات استاد ته کشیده .... آدمها گاهی اوفات برای هم ته میکشند ..
وقتی هم جذابیت نباشه .... پرنیان عزیز ! خیلی سخته که آدمها مرتب در این دوره خودشون رو به روز کنند.

فریناز شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:34 ق.ظ

یعنی واسه خودتون نبود؟
یعنی یه قصه بود؟

چه قدر سوال می کنما ببخشید

نه من هیچ وقت دوست ندارم دلم بسوزه
دوست خوب من هستین و دلم نمی خواد هیچ وقت ناراحت باشین


خیلی مواقع باید بری تا بمونی....
این بازی رو دوست دارم
با تموم درداش

بله عزیزم ... فقط یه قصه بود ... میدونم بهم لطف داری و میدونم که سرشار از احساسی !
اما با همه ی خوبیهات باید بدونی که احساس مثل یه اسب سرکشه و وحشی ... هواش رو نگه دار تا تو رو به جاهای خطرناک نکشونه .
این نصیحت نیست .. فقط یه توصیه دوستانه است فریناز خانوم

پفک نمکی مینو شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:58 ب.ظ http://www.samaneee.persianblog.ir

کاش آدما مثل فصلا رنگ عوض نمیکردن!!
چقدر غم انگیز بود،،دلمان گرفت...

سلام ممنونم از توجهتون
داستان خوب تاثیر میذاره روی خواننده اش
برای خودم خوشحالم

محمد شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:49 ب.ظ http://migam.blogsky.com

سلام بر عموی عزیز
زیبا و جالب , مثل همیشه . این یه تیکه از شعر جواد یساری هم کلا خیلی به من میچسبه .

سلام عزیز
محمد جان حالا که توی خط یساری حال میکنی یادم باشه یه سی دی ازت بگیرم . چاکرتیم

pink شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:40 ب.ظ http://www.togetherlife.blogsky.com

سلام در سال ۹۰
پست عاشقانه ی قشنگی بود
مرسی

سلام حالتون چطوره ... مخلصیم !

نیکو شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:19 ب.ظ

نه فرخ جان آخرترش این میشه : میخواستی نکنی

سلام نیکو جان گاهی وقتها علیرغم تلخیهایی که در کلامت هست
خیلی بامزه میشی ... راستی سال نو مبارک

ستوده شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:07 ب.ظ http://saba055.blogsky.com

سلام فرخ عزیز.
دوباره سال نو را تبریک میگم .
خاطرات کهنه زخم هایی هستند که با گذشت زمان التیام پیدا میکنن اما یادشان همیشه در خاطرمان میمانند .
مثل خاطراتی که من در وبم نوشتم .
در واقع خاطرات چوب های خیسی هستند که با آتش زندگی نه میسوزند ونه خاکستر میشوند فقط جای زخمشان باقی میماند .

سلام از ماست خانوم ... منم دوباره تبریک میگم
حق با شماست خاطرا ما رو تا دم آخر رها نمیکنند ... مگر اینکه زبونم لال آلزایمر بگیریم .

ستوده شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:11 ب.ظ

هیچ کس نمیتواند برای همیشه در نقش دیگری که خود واقعیش نیست بازی کند بلاخره روزی این لباس را از ن خود بیرون میاورد .
شما هم همان کسی باشید که دوست دارید ومیخواهید که باشید میدانم که روزی زنی که لایق شما باشد پیدا میشود کسی که شما را با همین خصوصیات واقعیتان قبول کند .
غم مخور وگذشته را رها کن وبه فکر آینده باش

خیلی خوش به حالم شد ... هیچکس مثل شما منو درک نمیکنه

فیل نازنازی شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:46 ب.ظ

بابای بیا خودم برات بابا حیدر بخونم حالشو ببری

چقدر مبهم !!! کاش واضح تر مینوشتی

شکیبا یکشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:31 ق.ظ http://kavirbienteha.blogsky.com

درود بر شما
با خوندن این داستان رفتم تو یه حال و هوای دیگه...
زیبا بود مرسی

سلام ممنونم ازت شکیبای عزیز

آرمان. یکشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:06 ق.ظ http://abdozdak.blogsky.com/

استاد عذر حقیر را بپذیرید ولی کاش اون نگاه آخر را از آن عزیز دریغ نمی فرمودین
شاید این کمترین امیدش برای بازگشت بود
تا وقتی در قلب او به اندازه کاهی جای دارید در قلب شما نسبت به او محبت و مهر است
عید امسال را عیدانه او بفرمائید

سلام آرمان عزیز در همین سنین جوانی از من پیرمرد این رو بپذیر که
منت کشی نباید در مرام یه مرد باشه ... یعنی برای ما مردها افت داره

حامد یکشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:28 ق.ظ http://gohism.blogsky.com

کاملا من و غمگین کرد
بسیار زیبابود داش فرخ
در ابتدا من فکر یه رابطه بین و تا انسان کردم ،که وقتی خراب میشه،گاها هیچی درستش نمیکنه...
اما بعد فکر کردم شاید حرف از یه آدمه،یه آدمی که توش پر از شخصیت های مختلفه...و قهر و آشتی اونها... !
باحال بود داش فرخ

سلام مخلصیم داداش حامد

نیکو دوشنبه 8 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 04:01 ب.ظ

وای فرخ تو کلام من چهتلخی هست الان دچار دوگانگی شدم !!! تلخیش از اوناست که غصه داره یا اینکه دل شما هارو میرنجونه مثلا چه میدونم پرو بازیه ؟!!!

الان گیجم ... نمیدونم چی گفتی؟

نیکو سه‌شنبه 9 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 04:44 ب.ظ

بابا جان مگه واسم در جواب کامنت اول نگفتی که با وجودی که کلامت تلخی داره اما بعضی وقتا بانمک مینویسی ، حالا میگم کهتلخی تو کلا من از چه رنگی میباشد ؟

بله میام توی وبت جواب میذارم .

آغازی دیگر سه‌شنبه 9 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:07 ب.ظ http://start2.blogsky.com

عاشقی که به خاطر معشوق , خودش نباشه آخرش این می شه

بله . . . همینطوره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد