چاخان ۲

خوشامدگو زبان آور خالی بند

چاخان ۲

خوشامدگو زبان آور خالی بند

آخرین یادداشت

بچه که بودم فکر میکردم نوزادان ازسوراخ ناف مادرشان زاده میشوند . . . و چقدر

دلم برای زنها میسوخت که باید آن همه درد بکشند و سوراخ نافشان بازشود تا

بچه به دنیا بیاید !؟!

بچه که بودم خیال میکردم با آمدن بهار ، زمستان به پشت کوهها میرود و در آنجا

که سرد و خنک است می خوابد و باز در روزی دیگر باز خواهد گشت!؟

بچه که بودم هر باغچه ای برایم به اندازه ی باغی بزرگ وسعت داشت . . . اطاقها

و ایوانها و گذرگاهها و معابر بزرگتر از امروز بودند و من در همان وسعت و گستردگی

با دویدنهای همیشگی خویش ، چه خوب و راحت خسته میشدم !!

بچه که بودم نیش پشه در شبهای تابستان مرا از خواب بیدار نمیکرد . . . شاید

آنقدر خسته بودم که آن نیشها در خوابهای سنگینم خللی به وجود نمیاورد!!

بچه که بودم چقدر رویا داشتم !؟؟  رویاهایی بزرگ برای فرداهایی که زیبا به نظر

میرسید ... دکتر بشوم    قاضی بشوم    پولدار بشوم     شورلت کامارو بخرم

بزرگترین ویلا را در ساحل دریا داشته باشم     مادرم را ببرم مسافرت   

کتاب بنویسم      نویسنده شوم      بشوم مجری تلویزیون      عاشق شوم

زن بگیرم و او مرا به اندازه تمام دنیا دوست بدارد و . . . . .

بچه که بودم  همیشه با سرازیر شدن اشکهایم در وقت ناراحتی ، غرورم چه زود

می شکست!!؟    اما حالا آنقدر به خودم فشار میاورم تا کسی اشکهایم را نبیند!

در این اوقات پایانی سال میخواهم اندکی شبیه بچگیهایم بشوم . . .گاهی در برابر

بزرگی و شکوه و زیباییهای خیره کننده بگریم .... گاهی از نامردیها و نامرادیها گریه

کنم و هراسی به دل راه ندهم.

بدبختی ما در بزرگسالی همین غرور ماست که نمیگذارد اشکهای خود را از دیدگان

خویش روان سازیم . . . . و این غرور در کار و در محیط خانه و در کوچه و خیابان گاهی

سبب میشود تا از کرده های زشت خود پشیمان نشویم و طلبکار هم باشیم.

چقدر خوب بود بچگیها      چقدر آسودگی بود در خواب و بیداریها     دلم برای آن

همه زیبایی و آسایش تنگ شده ... و بیشتر از همه برای اینکه در برابر مادرم بنشینم

و با گریه از او عذر بخواهم که نتوانستم او را به مسافرت ببرم  . . . بروم در کنار

مزار پدر و با اشکهایم به او بگویم که چقدر برایش پسر بد و خیره سری بودم  . . . .

بروم به آنها که در حق شان بد کرده ام ، با اشکهایم بگویم که مرا ببخشید. . . . .

در سال جدید همین غرور را کنار بگذارم ، خودش خیلی خوب است . . . امیدوارم

فروتنی و گذشت در همه ی وسعت قلب و جانم ریشه بدواند تا زندگی بهتری

داشته باشم . . . . برای شما دوستان همدل نیز چنین آرزویی دارم . . . یک زندگی

آسوده و آرام . . . چون کودکیهایمان   . . آنگاه بدون قرص خواب و در انبوه پشه ها

نیز میتوان خوابید و رویاهای قشنگ دید .      چنین باد



                                          آرامش و خوشبختی شما را در سال نو آرزومندم



                                                    تا سالی دیگر خدانگهدار  :  فرخ

نظرات 20 + ارسال نظر
پرنیان یکشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:12 ب.ظ http://fathebagh.blogsky.com

سلام فرخ عزیز
تصمیم برای تغییر مثل یک خانه تکانیست که اولش دشواره ولی بعدش بی نهایت لذت بخش. هیچوقت برای تغییر دیر نیست . لازم هست همه ی ما هر ازگاهی یک خانه تکانی درونی داشته باشیم. اول از همه کینه ها را بریزیم دور و بپذیریم که انسانها همیشه در شرایطشان تعریف می شوند. گاهی وقتها هم اگر کسی به هیچ وجه قابل درک نیست باید رهایش کنیم به حال خودش.
باید سبکبال از امروزهایمان به فرداهایمان حرکت کنیم. من امشب خیلی ها را بخشیدم و فکر می کنم این لحظه چقدر دلم می خواست بودند تا می گفتم دوستشان دارم. ای کاش این ندای درونی من امشب به آنان برسد.
آرزو می کنم قلبتان به جای کدورت و کینه امشب پر بشه از عشق و دلتنگی های شیرین . البته اگر کینه ای هم هست ... اگر نیست که چه عالی!
تا سالی دیگر خدانگهدار

سلام ممنون ... سال نو مبارک
تا سالی دیگر خدا نگهدارت باد

کوروش یکشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:57 ب.ظ http://korosh7042.blogsky.com

به سنت نیکوی پیشینگان سفره خیرات اخر سالی
پهن کرده ای
و یاد رفتگان
عزیزان و فرصت ها افتاده ای

روزگارت بر وفق مراد باد

سلام.... کوروش عزیز خوش بود سالی که با کامنتهای تو و دوستان عزیزمان گذشت روزگارت خوش و سال ۹۰ بر وفق مرادت

آبرنگ یکشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:02 ب.ظ http://kaghazerangi.blogfa.com

سلام دوست گرامی
باتبریک سال نو و آخرین پست سال۸۹/دهه۸۰/به روزم ومنتظر حضور گرمتان.
پاینده باشید.

سلام تبریک میگم و خدمت میرسم

حامد یکشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:40 ب.ظ http://gohism.blogsky.com

زیبا و زیبا
غروری که جلوی اشک ها رو میگیری...شاید یه روزی خودت و توی اشکهات غرق کنه
لعنت به اون غرور
خدا پدرت و بیامرزه....الان که بخونه می فهمه به یادشی

لعنت به غرور که جدایی میاورد
مرسی حامد عزیز سال نو مبارک

pink دوشنبه 1 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:01 ق.ظ http://www.togetherlife.blogsky.com

بچه بودی خیلی بچه بودیا

بد جنس هم بودم که توی این پست سانسورش کردم.
اراذت

شکیبا دوشنبه 1 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:12 ق.ظ http://kavirbienteha.blogsky.com

زندگی پر از فراز نشیبه و همیشه به دلخواه ما پیش نمیره...
اما خیلی چیزایی که الان داریم چیزایی بودند که در گذشته آرزوشو داشتیم...
منم هیچکس اشکهامو نمیبینه چون هر وقت میخوام گریه کنم میرم تو اتاق زیر زمین در رو میبندم و گریه میکنم و اروم میشم...
نمیدونم چرا یه حسی بهم میگه امسال برای همه پربرکت خواهد بود...
بازم سال نو رو بهتون تیریک میگم

خدا کنه همونطور اوضاع پیش بره که دلت میگه
منم تبریک میگم و برات آرزوهای خیلی خوب دارم

حریر دوشنبه 1 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 05:09 ق.ظ http://harirestan.blogfa.com/

سلام فرخ عزیز
منم تو بچه گیم خیلی ساده و پرنشاط بودم الان در عوض نا آروم و بی نشاطم

سلام به هر حال گذشت . . بچگی هم گذشت و دیگه هم نمیاد.
ما زود بزرگ شدیم . . حیف

میعاد دوشنبه 1 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:42 ب.ظ http://farariazkhod.blogsky.com

سال نو مبارک

سلام بر دوست خوب و عزیزم
سال نو مبارک

فریناز دوشنبه 1 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:14 ب.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

سلام فرخ عزیز
اول از همه سال نو رو بهتون تبریک میگم
امیدوارم روزهاتون طلایی باشه
قلبتون بهاری
و زندگانی تون به سپیدیه شکوفه های درخت سیب

چه قدر بچگی هاتون زیبا بوده

بچگی ها همیشه زیباست استاد
کاش به آرزو هامون برسیم

کاش

سلام سال نو مبارک
خیلی لطف کردی فریناز عزیز ممنونم
کودکی زیباست ... و افسوس که وقتی گذشت این را میدانیم!

فریناز دوشنبه 1 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:19 ب.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

جایی پشت معصومیت آن روزها لانه کرده ام

می دانم پیدایم نخواهی کرد

بگذار تا همیشه عشق کودکانه ات مرا سرمست گرداند
حالا
به شور نگاه پاک بچگانه مان
شب و روز پلک چشمانم را می پرانم
کاش پلک دلم میپرید

و تو می آمدی از پس روزهای خوووووووووووووب کودکی
...
.....
فل بداهه بود
هدیه ای برای بچگی هاتان



خوشحالم که در آخریت دقایق بدرقه ی ۸۹ تونستین خونه ی دلتون رو حسابی بتکونین

غرور گاه چنان لایه ی سیمانی بر قلب ها می کشه که هیچ چیز نمی تونه برش اثر کنه جز خواستن اشکی روان به داغیه تمام اشعه های خورشید...

کودک درونتون همیشه شاداب و با طراوت باشه مهربون

به به آفرین بر طبع زیبایت منت گذاشتی !!
زیبا بود و نمیدانم چه باید گفت!؟؟ اما هدیه ای به یاد ماندنی بود و ماندگار.
برای شما هم آرزوهای خوب دارم . . بهترینها آرزوهای من تقدیم تو باد که لایق آنی ... با این نگاه قشنگ و آفتابی

ویس دوشنبه 1 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:40 ب.ظ http://lahzehayenab.blogsky.com

آدمایی که صافند ،در طول زمان زلال تر می شوند.آدمایی که به نقد خودشان می نشینند،همیشه رو به جلو حرکت می کنند.و مسیر بچگی تا بزرگی فقط روی شماره شناسنامه شان تاثیر دارد.وخو دشان شفاف تر و شفاف تر می شوند.واین آدما ،که شما هم از آن دسته هستید در این مصراع حافظ معنی می شوند:من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان...زنده باد احساسات کودکی در طول عمر.احساسات صافی که از چرخش هر نگاه بی مهر ،آزرده می شود.و با گرمای یک مهر می سوزد.نوروزتان مبارک

ویس عزیزم سلام . . سال نو مبارک
چقدر بهم لطف داری ... و من چقدر به تو و احساس و دانش و بینشت احترام میذارم ممنونم

سعیدجلالی دوشنبه 1 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:12 ب.ظ http://saeedsh569.blogfa.com

سلام دوست عزیزم سال نو مبارک وب جالبی داری خوشحال میشم اگه بهم سری بزنی منتظرتم

سلام سعید عزیز
خوشحال میشم خدمتتون برسم ... سال نو مبارک

فاطیما پائیزی سه‌شنبه 2 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:16 ق.ظ http://autumal7fatima.blogsky.com

درود بر فرخ عزیز
خداحافظی ات دلم را لرزاند با آنکه می دانم سال دگر همین امروز است...

سلام . . چقدر طولانی شد این بار تا بیایی و چیزی بگویی و شادمانم سازی! ما جماعت اندوهگینی هستیم که در این فضا به دنبال آرامشیم. ..... و آرامش خود را از ما دریغ میدارد و مایوسمان میکند!
بر این زمین پهناور کاش جایی دنج می یافتیم تا آرامشی به دست آید و فراغتی از نامردان و بدان که ما را می آزارند و . . . . بگذریم!
سال نوین برایت سرشار از شادی و آرامش باد ... ممنون که یادی از ما فرمودی

آرمان. سه‌شنبه 2 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 06:56 ق.ظ

وقتی بچه بودیم دوست داشتیم بزرگ بشیم با هزار ارزوی قد و نیم قد
بزرگ شدیم حالا دوست داریم بچه باشیم بدون هیچ ارزویی
فقط و فقط بچه باشیم
عجیب خلقتی هستیم!!!؟

آغازی دیگر سه‌شنبه 2 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 07:52 ق.ظ http://start2.blogsky.com

سلامی در سال جدید.عید شما مبارک
فکر کنم دیگه اینقدر درگیر دید و بازدید عید شدید که دلتنگی که قبل از عید داشتید را فراموش کردید
روزای خوبی داشته باشید

سال نومبارک . . . بدک نیست .. میگذره دیگه !

نانی سه‌شنبه 2 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:30 ق.ظ http://atlasi19.blogfa.com

سلام
دومین روز نوروز هم مبارک
امیدوارم همه چیز خوب باشه

سلام . . سال نو مبارک

مرضیه سه‌شنبه 2 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 07:22 ب.ظ

خوبه که یادته بچه بودی چه جوری بودی... همین خیلی خوبه... خیلی خوبه که چیزی داری که زمستون رو باهاش سر بکنی....

نمیدونم شاید خوب باشه و شاید هم نباشه ... من بچگیهام همیشه تو یادمه .. روزی نیست بهش فکر نکنم . حتی اون وقتها که سه چهار ساله بودم ُ تو یادمه! گاهی اوقات فکر میکنم کاش حافظه ام پاک میشد و اینقدر بچگیهام رو مرور نمیکردم ... نمیدونم

محمد چهارشنبه 3 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:00 ق.ظ http://migam.blogsky.com

سلام عموجان , کودکی رو دوست دارم چون سادگی معنای واقعیه خودشو داره . کودکی رو دوست دارم چون نهایت توقع , اسباب بازیه پشت ویترینه , کودکی رو دوست دارم چون انتهای هر دلخوری یک دعوای کودکانست و نه کینه ای وجود داره و نه دشمنی .

سلام. . سال نو مبارک ! ممنون از کامنت زیبا و خوشگلت محمد عزیز

absolution چهارشنبه 3 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:23 ب.ظ http://www.absolution.blogsky.com

درورد بر کودکی ات فرخ...
و بر تو!!
بدون قرص خواب باید خوابید...

درود . . . چقدر در حسرتم .. حسرت خوابی عمیق و بدون قرص خواب

مرضیه چهارشنبه 3 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:21 ب.ظ

من هیچ وقت به معنای واقعی بچه نبودم

این بدشانسی بزرگی ست مرضیه جان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد