حال من بد بود ولی شما هم زیادی سوزناک نوشته بودید.قلبم از غصه داشت می ترکید دوباره اومدم صدای بارون رو گوش بدم مهر داره تموم می شه و اینجا بارون نیومده
امیدوارم کسالت روحی خیلی زود برطرف بشه .... امسال هم هوا داره بامبول در میاره ... پارسال که رنگی از پاییز ندیدیم و الان هم اینطور . من موقعی که در تهران زندگی میکردم ، بعضی اوقات خیلی دلم برای بارون تنگ میشد . می رفتم یه صندلی میذاشتم دم در حموم اون وقت دوش آب رو باز میذاشتم و به صدای شرشر آب گوش میدادم . گاهی این کار چند ساعت طول میکشید .... میدونم مسخره است . اما خب من همیشه کارای عجیب انجام میدم .
صدای بارون واقعی بود نه؟
از صبح دنبال بهونه بودم برای گریه و شما این بهانه را بهم دادید
بله صدای بارون واقعی بود ... نمیدونم چرا گاهی اوقات دوست دارم سوزناک بنویسم؟
حال من بد بود ولی شما هم زیادی سوزناک نوشته بودید.قلبم از غصه داشت می ترکید
دوباره اومدم صدای بارون رو گوش بدم مهر داره تموم می شه و اینجا بارون نیومده
امیدوارم کسالت روحی خیلی زود برطرف بشه .... امسال هم هوا داره بامبول در میاره ... پارسال که رنگی از پاییز ندیدیم و الان هم اینطور .
من موقعی که در تهران زندگی میکردم ، بعضی اوقات خیلی دلم برای بارون تنگ میشد . می رفتم یه صندلی میذاشتم دم در حموم
اون وقت دوش آب رو باز میذاشتم و به صدای شرشر آب گوش میدادم .
گاهی این کار چند ساعت طول میکشید .... میدونم مسخره است .
اما خب من همیشه کارای عجیب انجام میدم .
دخترم بعضی وقتا که دلش برای چترش تنگ می شه با چتر میره حموم! می بینید که عجیب نیست
خیلی جالبه
برای همین چیزهاست که باید کودک درونمون رو زنده نگهداریم .
سلام برای عصر یک روز پنجشتبه ی پاییزی...شنیدمت فرخ عزیز. زیبا بود. مرسی. صدای کی بود جانان؟
سلام صدای خودم بود جانان
چطور این را نمیدانستی؟ به هر حال ممنون آیلین عزیز
طبق معمول لطیف و زیبا بود.تضمین خوبی هم کرده بودید.شایدم سرقت ادبی
بابا جان شوخی کردم به دل نگیرید.
. . . و طبق معمول شما نیز به این بنده ی حقیر لطف دارید؟!!
در باره سرقت هم شاید گاهی حدس بزنیم در باره ی موضوعی و آن حدس درست نباشد .. ممنونم ویس عزیز