آن روز که به هم پیوستیم و حدیث عشق آغاز شد ، زیبا بودم !
چشمانم می درخشید و دستانم جز در کنار تو نمی لرزید .....
در جانم ترانه و شعر و واژه های طربناک می جوشید و تو عاشق
همه ی اینها بودی و ساعتها در کنارم می نشستی و به تماشایم
مشغول میشدی و لذت می بردی!!
اما اکنون که زیباییهایم به زوال گراییده و دیگر دلت با من نیست ،
آرزو کن تا به صورت دیوی درآیم ... دیوی کریه المنظر و زشت تا
باور کنم که دیگر امیدی به وصل تو نیست .... آنگاه شیشه عمرم
را به دستانت خواهم سپرد تا هر گاه اراده کردی ، آن را بشکنی و
از تشویش دیدارم رهایی یابی !!
آری تنها کافی ست که آرزو کنی تا از این پس به شمایل دیوی
درآیم .... تو همه ی آرزوهایت برآورده میشود .. و این را خود ، بهتر
از هر کسی میدانی !!
سکوت


کوروش عزیز سلام !
من در آستانه ی سکوتی مدت دار ایستاده ام !! بعد از سالها که از طریق این وبلاگ سکوتم شکسته شد ُ اکنون تصمیم دارم تا دوباره به سکوت سابقم بازگردم. واقعیت این است که من برای زندگی در این عصر ساخته نشدم. نه اینکه منظورم این باشد که من از زمان خود جلوترم .
کاش این روزها را نمیدیدم و در جایی از گذشته با جهان وداع میکردم.....
چون همیشه دوستت دارم برادر
میدانی که دوستت دارد اما پس میزنی
میدانی که دلش با توست اما راه نمی دهی
چرا استاد!
جای شما بودم آرزو میکردم آنچه میشدم که او دوست دارد
این آرزوی هر عاشقی است که هر چه خوبی است برای دوست از خدا می طلبد
آرمان عزیز عاشقانه ای بیش نبود ... امروز روح لطیفی داشتم و اینها را به هم بافتم
فریناز عزیز آسمان چشمانت بارانی مباد
سلام فرخ عزیز.



چرا همچین آرزویی میکنید .
حیف نیست که خودتان را در پای کسی که قدر این وجود نازنین را نمیداند بریزید و این جور بی مهری وبی توجهی ببینید ؟؟؟
من همیشه به بچه هایم میگم به ارزوهایتان بیندیشید تا تحقق پیدا کند .
اما در این مورد اصلا به شما این جمله را نمیگم چون حیف است که انسانی برای دلخوشی دل دیگری آرزوی دیو بودن بکند
سلام . .. شما بیش از حد به من لطف دارید ... خیلی زیاد
شرمنده ام ... من از روزهایی انباشته از خشم و تنفر به اینجا رسیدم .
روزهایی دلم میخواست تا کسانی را بکشم ... اما اینک دلم از آن همه کینه و نفرت خالیست ... عاشقانه ای که نوشتم ُ شاید وصف حال این روزهایم باشد . ممنون از شما
فرخ جان سکوت من جلو گیر شدن دل لاکردار است مهربان.





در پاسخ کامنت صمیمانه ات نوشتم
سلام برادر جان
اینها درست بر عکس
از حوصله سر رفتن و یکجا بند نشدن عزیز
ممنونم
تبریک بخاطر روح لطیفتان
امروزه کمیاب است مثل دیزی سنگی
سلام یکی از دلایل کمبود دیزی به بازار آمدن پیتزا و ساندویچ است و دلیل بعد معده هایی است که به حبوبات حساس اند
روح لطیف هم در این روزگار ُ دچار سرنوشت دیزی سنگی شده
چاکرم
سلام آقا فرخ
این همه اطمینان در مورد احساسات دیگری آنقدرها درست نیست...
شاید تو را بخواهد حتی حالا که زمان زیبایی و جوانی ات را باز گرفته...
شاید هنوز تو را با همه داشته و نداشته هایت دوست بدارد... شاید اگر دیو هم شوی او بماند...
او هنوز کنار توست پس دل نبریده از تو حتی بی آنکه زیبا باشی
شاید اگر چشمهایت را بشویی دوست داشتنش را بهتر ببینی
سلام ما شما را دربست قبول داریم
سلام
...
سلام
آخی
هرگز