امروز خوشم . . . خیلی خوش!! کبکم داره از کله ی سحر ، خروس میخونه !
موندم شاید دارم دیوونه میشم . . . نه پولی بهم رسیده ، نه پیغام جالبی
نه امتیازی ، نه لبخندی ، نه آب خوشی که از گلوم پایین بره . . . . . .
همینطوری الکی خوشم . . دلم میخواد یه کبوتر سفید خوشگل رو بگیرم و
بچپونمش توی آفتابه و بعدش آفتابه رو پر آب کنم و حالش رو ببرم. . . .
دلم میخواد چند تا از گربه های محله رو با طناب حلق آویز کنم تا بدونند که
موش نگرفتن و زندگی در سطل زباله چقدر شخصیت یه گربه رو خورد میکنه!؟
دلم میخواد یه آدم بی شرفی رو که ته کوچه میشینه و تا حالا چند تا خونواده
رو بدبخت کرده با ماشین زیر بگیرم و در برم .
دلم میخواد کله ی چند تا وبلاگ نویس رو بکنم . . . از بس که مزخرف مینویسند
اما نه نه ، خود منم مزخرف دارم مینویسم . .. . بگذریم!
دلم میخواد زیر پای زن همسایه بشینم تا از شوهرش طلاق بگیره .. . . دلم
میخواد زیر پای اون یکی همسایه بشینم ، تا زنش رو سه طلاقه کنه .
دلم میخواد گاوهای یه گاوداری رو چیز خور کنم تا شاید قیمت گوشت قرمز این
شب عیدی پایین بیاد . . .
دیدید دارم چرت و پرت می بافم؟؟ ولی یکی از اون کارهای بالا رو حتما انجام میدم!
دیوونه شدی......جانم
زدم به سیم انتهایی
می خواستم بگم خوشحالم شادی ! ولی نباشی بهتره ها !!! هیه

بعدشم کدوم رو حتما انجام میدی ؟!
برای شروع همون کبوتر رو توی آفتابه بندازم بد نیست ...
برای دست گرمی باحاله
استاد! اگر خواستین کله یه وبلاگ نویس رو بکنید به منم بگید یه چندتایی سراغ دارم

با هم تیم خوبی میشیم
اما اگر نتونستین یکی از این کارها را بکنید کافیه انگشت شصت و میانه تان را بعلامت هفت از پنجره ببرید بیرون
بقیه اش را بسپارید به خدا ولی مطمئن باشید به چند دقیقه نمی کشه خوشی یادتون میره
شوخی بود استاد! خواستم روحیه تان عوض بشه
اما اگر اینقدر سر حالید که می فرمائید ساکتان را ببندید برید روستا با هواش دلی عزا در اورید
نه الان وقت روستا نیست
دارم روی مخ همسایه ها در باره طلاق کار میکنم .
دل من اما میخواد یه وبلاگ مزخرفو حذف کنم
دلم میخواد یکی رو ساقط کنم از بودن
نه اصلا دلم میخواد مغزشو بشورم تا آدم شه
دلم میخواد با اقتدار مردونه سینه سپر کنم و برم سراغشو و گردنشو از ته بزنم تا بفهمه چه قدر پسته و نبودنش نفس میده به من و بقیه
سلام
مهمان ناخوانده آمد و پر بود
چه خوب بود گاهی نظر چرتی بزاریم
سبک شدم
نه هیچکس چرت و پرت نمیگه ... تو هم حرف حساب زدی جانم
آدم باید گاهی قاطی کنه . . . وگرنه زندگی تکراری آدمو کلافه میکنه ..
شما انجام میدی و من نمی تونم
دستم نمی رسه بهش
الان دوباره کوچیکی دستام دارن خودشونو به رخم میکشن
دستهات کوچیکند ؟؟ باشه !!
از ناخن و چنگ و دندون هم استفاده کن . . . وحشی بازی رو دوست دارم
خوشی در تک تک جملاتتون پیدا بود! ما هم باید مراقب کلمون باشیم یا نه؟!
قیصر که جز اون گربه ها نیست؟
بابا قیصر مرام داره . . . اسیرشم !!
ولی خیلی برام جالبه که نوشته های قبلی منو به یاد دارید!!
منم عاشق دیوانگی هام
در جای خودش
به اندازه
ولی باشد خوب است
رخوت را میشوید
حالا میفهمم بهلول چرا خود را به جنون زد
من هم میخواهم چون بهلول عقل را درجنون تزریق کنم
ممنون که ترغیب میکنیم مهمان ناخواده را
بهلول بله مثال جالبی بود .. خوشمان آمد !!
من فکر کردم این روزا فقط خودم دیوونه شدم ولی انگار شما تو همه چیز پیشکسوت هستید استاد
ولی طلاق رو بی خیال شو این روزا همه دوست دارند آزاد بشن زود جواب میده همه هم تقصیرا رو آخر میاندازند گردن شما.
این چشمکتان چسبید . . . عالی بود
طلاق هم چیز مهمی نیست در این دوره زمونه!!
الان دوستی دارم که زنش رو طلاق داده و دوباره بدون نکاح دارند زندگی میکنند . .. انگار قدر همدیگه رو بیشتر گرفتند .
حالا برای رفتن به محضر امروز و فردا میکنند ... متاسفانه بحث محرم و نامحرم دیگه از مد افتاده !!
چرا اینقدر خشن؟؟؟


)
اینا که دیوونگی نیست
خب آدم که یه بعد نداره!!!!
(ربطی نداشت میدونم
بانو جان ببخش بر من ... ببخش بر من!!
دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید!
سلام
قرار بود اول کبوتر را بچونی توی آقتابه ، بعد روی مخ همسایه ها کار کنی. کردی یا نه ؟
مشغولم قربان ... فقط مشکل اینه که هنوز کبوتر سفید گیر نیاوردم...
حالا خوبه ما یه چیزی خواستیم . . . قحطی کفتر سفید اومده ..
پایه واسه دیوونه بازی خواستی، من هستمااااااا
حتما خبرت میکنم .... چشم!
باورت میشه میخوام یه ترانه بخونم؟ شعر و تنظیم از خودمه . . .
خیلی با حاله و دیدنی!! شعر کوچه بازاری و توی تریپ آدمای لات!
اگه یه وقت کلیپش رو دیدی ُ سعی کن جلوی خنده ات رو بگیری .
چون روده بر میشی . . . .
سلام فرخ جان




اگه صلاح بدانی هیچکدام از کارها رو نکن
همون خوش بودنت بسه
اون زن ومردها هم بیگناهند
کبوتر...اونم از نوع سفیدش
ولی وبلاگ نویس رو موافقم
نه اونائی که مامورند و معذور
مثل منی که باید مثل همسن و سالام الان جائی خوش باشم
اومدم دارم ولگردی مدرن یا وبگردی می کنم رو باید زد به دیوار
راستی مگر چقدر وقت دارم
سلام رفیق شفیق


اون زن و مردها مرتب دارند روی اعصاب همدیگه راه میرن . . . اما کبوتر آره گناه داره حیوونکی!
وبلاگ نویس تا دلت بخوام سراغ دارم که با مقاصدی رذیلانه دارن تور پهن میکنند . . . آمارشون دستمه ... باید دعوتشون کنم بیان ناهارخوران....
من و شما حسابی خدمت شون برسیم.
میشه ایندفعه رو بیخیال بشی؟
سلام . . . چاکرم !! واسه خاطر داداش میعاد هم که باشه
بی خیال میشم ... اما اما دیوونه بازیهام ادامه داره
نه این کارو نکن کارای بدیه
بعدا دستتو جیز میکننا
دوست خوبم ... من روی تنم جای زخم 54 تا چاقو دارم . .
ترس!؟؟ من بترسم؟؟
فرخ جان سلام
خوشا به حالت ای روستای ...چه شاد خرم چه با صفای !!!!!!!!!!!!
بزن بر طبل بی عاری که دیوانگی هم عالمی دارد !!!!!!!!!!
عاقل مباش تا غم دیگران خوری ... دیوانه باش تا که غمت خورند !!!!!!!
آخرش هم بگم که :
دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش اید ....
کامنت این وقت شب بهتر از این بدتر نمی شه ...
سلام . . . و چقدر خوشحالم از این کامنت . بعد از مدتها اومدی و دلمون رو در این کنج خراب نواختی
سلام فرخ جان
پست این دفعه رو که خوندم می خواستم وبلاگتو ببندم فکر کردم اشتباه اومد
ببین من دو روز نیومده اینجا کودتا شده
فقط دلم برای اون کبوتره سوخت اما بقیه شو اگر کمک خواستی منم پایه هستم
اونایی هم که می خوان طلاق بدند نیاز نیست اگر اونقدر بی اراده هستند که با زیر پا نشستن منو شما طلاق می دند بی خیال بهانه خودشون پیدا می کنند
اما نمی دونم چرا دلم برای کبوتره هنوز داره می سوزه نکنه این کارو بکنی نفرینت می کنه
سلام ارادت امروز حالم عوض شده ... یکی اگه بیاد منو بندازه توی آفتابه و خفه ام کنه بهتره ... چنین قاتل باحالی رو باید پیدا کنم
سلام




خواستم بپرسم حالتون چطوره
که خوب معلومه !
اما چیکار به کبوتر و گربه داری ؟
مردم آزاری نکن پسرم
خوب میشی ایشاله
هیچکدومم انجام نده
آفرین
سلام . . . ببخشید زیاد نمیتونم جواب بدم دستم بنده
دارم یه گربه رو با اجازه تون دار میزنم
وای!
آخه چرا ؟
اون کبوتر رو لطفا بی خیال شین!
پیشی ها رو هم همینطور.
اون آدم ته کوچه تون رو هم ... نه . شما چرا دستتون رو خون آلود کنید؟!
امیدوارم از سر من هم این دفعه بگذرید.
به جای همه این کارها یک قهوه ی گرم و مطبوع نوش جان کنید و به یک موزیک زیبا گوش کنید و الکی خوش باشید ... درست مثل الان من!
چشم اما خشونت در شادی هم عالمی داره .. .
یادمه قدیما یه پیرزنی همسایه ما بود
همیشه مثال های زشت و رکیک می زد
یه روز که حالشو پرسیدم بهم گفت خوب نیستم اما این دنیا مثل یه زنه فاحشه ست که هر روزی به کام یکی شیرینه
حالا که به حرفاش فکر می کنم می بینم زیاد هم بی ربط و زشت نمی گفته
واقعا این دنیا هر روزی به کام یکی شیرینه
پس غصه نخور دوست من این نیز بگذرد نیازی به آفتابه و قاتل باحال نیست
اون پیرزن عارفی حکیم بوده و احتمالا با خواجه شیراز در رابطه دائم!
همو که فرمود کاین عجوزه عروس هزار داماد است
نیستی!!!!!!!
نکنه داری کبوتر می کشی یاگربه دار می زنی.
هستم . . . داشتم نقشه های پلیدتری می کشیدم
این جیز از اون جیزا نیست واقعا جیزه
کامنت قشنگی بود ... اما خیلی سر در نیاوردم ... یعنی مطمئن نیستم !
عجب! بابایی اصلا میخوای من هم همراهت بخونم؟؟ .... فکر کن!! چه شود!!!!!
سلام شما دیر رسیدی
این حالم مال چند روز قبل بود و حالا یه طور دیگه دیوونه شدم
منظورم همون این تو بمیری از اون تو بمیریا نیست
توی این مایه ها بود
اووووووف
داداش ما یکی از اون بی شرفا..خیلی وقته دنبال یکی میگردم زیرم کنه
بیا و خوبی کن...
تو رو می شناسم و نوشته هات رو میخونم .
تو مرد شرافتمندی هستی ... دلگیرم نکن با این نیش زبونت
هر جور که دیوونه باشی خاطرت عزیزه
ارادت
اون آدم بی شرفه رو زیرکن
اولا سلامممممممممممممممم.خیلی عقبم.می دونی که من عاشق این خل خل بازیام.مثلا بزنم زیر دست کسی که یه شونه تخم مرغ داره می بره و خلاصه....اونقدر از افکارتون خندیدم که اشکام در اومد. مخصوصا گربه ها.وزیر پای آدما نشستن که طلاق بگیرند.وای که شما چقدر جمع اضدادید.گاهی از وزش نسیمی که برگی را از ساقه جدا می کند دلتنگ می شوید و گاهی کبوتر...
. . . چقدر منو خوب توصیف کردی !
جمع اضداد!!! همینطوره ویس عزیز
این روزها بیشتر جمع اضداد شدم ...
سلام
لطفا با گربه ها کاری نداشته باشین .
و دیگه اینکه بهتر به جای این کارها بیاین استاد راهنمای من رو خفه کنین
سلام بهار عزیز من برای خفه کردن موجودات مزاحم آماده ام
نشونی بده تا اقدام کنم .